ما چگونه می توانیم با خدا دوست شویم؟

در قرآن آمده است که اگر خدا را دوست دارید از پیامبر(صلی الله علیه و آله ) تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد . اینچنین می توانید با خدا رابطه ی دوستی برقرار کنید و در کارهایتان هم از او کمک بگیرید.

  پیامبر(ص) حبیب خدا و «دوست اوست» و بدیهی است که دوستی با دوست یار، دوستی با «او»ست. علاوه بر این که پیامبر(ص) و امامان(ع) به عنوان واسطه فیض و در ورودی نیز مطرح می باشند، چنان که پیامبر(ص) فرموده است: «انا مدینه العلم و علی بابها؛ من شهر علمم و علی در آن است» خداوند متعال نیز برای رسیدن بندگان به فیض خویش، مراجعه به پیامبر(ص) را اجازه داده است.

«ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک...؛ و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند پیش تو می آمدندو از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد، قطعا خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند» (نساء، آیه 64).

بنابراین سخن گفتن با پیامبر(ص) به عنوان واسطه فیض خدا نه تنها مشکلی ندارد بلکه چه بسا نزد خدا دوست داشتنی تر نیز باشد. برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم.

 

با توسن خیال به هر سو شتافتیم     از دوست غیر نام و نشان نیافتیم

دلبر نشسته در دل و ما بی خبر ز او            بیهوده به دشت و بیابان شتافتیم

 

سخن بر سر ذکر و ذاکر و مذکور است؛

 ذکر (یاد خدا) را آدابی است ظاهری و باطنی؛

ادب ظاهری ذکر آن است که «ذاکر» در مرحله نخست حدود و اندازه های هر چیزی را مراعات کند بعد به مناجات بپردازد.

یکی از حدود، طهارت ظاهری است. از جسم گرفته تا لباس و نیز محیط اطراف، لوازم و اسباب، همه و همه در حالت های «ذاکر» و کیفیت ارتباط او با «مذکور» (خداوند متعال) مؤثرند. پس شایسته است در قدم اول به پاکسازی برون بپردازیم تا لایق حضور شویم.

 

در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

 (عراقی)

حدود دیگری که برای «ذاکر» ضروری است، اداء حقوق واجب خداوند، مراعات حقوق خویش و نیز مردم است.

مراعات این حدود در باریابی به آستان محبوب و مذکور، بسیار مؤثر است، گویی آستان یار را نگهبانانی است که از یک یک حدود و حقوق پرسند. چون شخص - با احساس مسؤولیت - پاسخ آورد و گوید: هر چیزی را بر سر جای خود قرار دادم، آنگاه به دیدار یار شتافتم؛ در بر او گشاینده و گویند: «لبیک، لبیک» و اگر نه چون او را بی مسؤولیت یابند، به قول مولوی «رد بابش» کنند.

و ادب باطنی زمانی حاصل آید که ذاکر تمام وجود خود را در محضر «مذکور» بیابد. به این معنی که قوا و اعضایش به وقت مناجات حاضر باشند نه غایب:

 

چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی 

... هر چه داری اگر به عشق دهی  کافرم گر جوی زیان بینی

جان گدازی اگر به آتش عشق         عشق را کیمیای جان بینی

از مضیق جهات در گذری    وسعت ملک لا مکان بینی

آنچه نشنیده گوشت آن شنوی       و آنچه نادیده چشمت آن بینی

 تا به جایی رساندت که یکی          از جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورز از دل وجان          تا به عین الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او  وحده لا اله الا هو

(دیوان هاتف اصفهانی)

آری برای حضور در پیشگاه محبوب، وحدت درون لازم است با کشمکش ها و تمایلات گوناگون، که هر یک دل را به سویی کشند، «ادب باطنی» حاصل نیاید.

ادب ظاهری ما را یک رنگ می سازد و ادب باطنی، یک دل؛ «مذکور» و «محبوب»، «واحد» است و «احد» شایسته است ذاکر هم با وحدت درون و بیرون، زبان به ذکر گشاید.

چون کار بدینجا رسید همه اولیاء و پاکان، همدل و همراز و همراه و همکار تو باشند. ایشان موحداند، ریسمان وصل را آویخته اند و دیگر واصلان را یار و یاورند؛ دور است از آستان ایشان که مانع ذکر باشند.

درباره آیه شریفه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از مخالفت پروردگار بپرهیزید و باری تقرب به او وسیله ای تدارک ببینید»(مائده، آیه 35)فرمودند: وسیله ما (اهل بیت) هستیم»

 

 

سعی کنید نمازتان را به موقع و با توجه بخوانید ، و زیاد دعا کنید ، هرچه می خواهید از خدا بخواهید تا خدا به شما عطا فرماید ؛ همین دعا کردن باعث بیشتر شدن رابطه ی دوستی بین شما و خدا می شود (البته اگر دعایتان مستجاب نشد صبر کنید و تحمل داشته باشید شاید خدا بهتر از آنرا می خواهد به شمابدهد و یا اینکه فعلاً به صلاحتان نیست که به دعایتان برسید زیرا خدا صلاح ما را بهتر از خودمان می داند) سعی کنید هیچ گناهی نکنید و اگر خدای نکرده گناهی کردید فوراً توبه کنید چرا که قلب شما سفید است و نورانی، اگر گناهی کردید یک لکه ی سیاه روی آن می آید و با توبه این لکه پاک می شود ولی اگر توبه نکنید این لکه ها روی قلبتان را می گیرد تا سیاه و تاریک شود و آنوقت دیگر نمی توانید دوست خدا باشید .

هر چه هست باید از چشم خود ببینیم        یک قدم بر خویشتن نه! آن دگر بر کوی دوست